گرچه گفتگویمان نزدیک به سه ساعت به طول انجامید ولی خوشکلامی و ارائهی منظم و دستهبندی شدهی مطالب از سوی جناب آقای دکتر رضانژاد و نشاط حاکم بر فضای مصاحبه مانع از آن بود که گذر زمان را متوجه شویم. تسلّط قابل توجه ایشان بر موضوع فرق و ادیان مؤید شنیدههای پیشینمان در مورد قرار داشتن جناب دکتر در زمرهی برجستهترین پژوهشگران حوزهی ادیان و بویژه فرق انحرافی بود.
در خصوص چگونگی شکلگیری و پیدایش فرق بویژه بهائیت برخی نقش استعمار را پررنگ ساخته و برخی دیگر این فرق را مولود انحرافات فکری رهبران و بسترهای مساعد تاریخی میدانند. نظر جنابعالی چیست؟
در خصوص خاستگاه و نحوهی پیدایش فرق باید گفت که برخی از آنها مبدأ اصلیشان طرز تفکری بوده که در برخی از رهبران یا جامعهی آن روز موجود بوده ولی برخی دیگر از فرقهها، دست استعمار در پیدایش و گسترش آنها مشهود بوده و شواهدی هم امروزه از این ایفای نقش قدرتهای استعماری در پیدایش و تحکیم آنها در دست است. در قرن 12 و 13 میلادی برخی از این فرقهها به دست استعمار بویژه انگلیس شکل گرفتند. بررسی فهرستی از این فرقههای انحرافی به عنوان پیش درآمد بحث ضروری میباشد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنم؛
در جوامع اهل سنت فرقهی وهابیت را داریم که در اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 پیشرفت و به تدریج در قرون 14 و 15 این گستردگی با حمایتهای مختلف و با رویکردهای گوناگون ادامه پیدا کرد. در مقابل وهابیت ما یک تفکر افراطی در شیعه شاهد هستیم که در مقابل آن نامهربانیها، دشمنیها و تعصباتی که وهابیت نسبت به اهل بیت علیهمالسلام و دیدگاههای شیعی داشت، این جریان در مقابل آن شکل گرفت و به دفاع افراطی از اعتقادات شیعه پرداخت. این جریان که اخباریگری نامیده میشد با سردمداری جناب آقای شیخ احمد احسایی تأثیراتی را در مسیر حرکت تشیع بر جای نهاد.
به عبارت دیگر ما در جامعهی آن روز دو نوع نگاه را میبینیم؛ یک نگاه به طور مستمر ائمه را تخریب میکند و نگاه دیگر اغراق کرده و با دیدگاههای غالیانه ائمه را آفرینندگان عالم معرفی مینماید و علل اربعه عالم مینامد. اینها خیلی با هم متفاوت است.
این دو طرز تفکر که احسایی و محمدبن عبدالوهاب آنها را هدایت میکردند تقریباً همزمان هستند و خاستگاه مشترک داشته و هر دو از حجاز نشأت گرفتهاند. این دو جریان در عالم اهل سنت و نیز در مناطق شیعهنشین همچون عراق، حجاز و ایران فعالیتشان را گسترده میکنند.
بعد از این جریان که میتوان آنها را جریانهای اسلامی دانست، دو فرقه یا جریان منتسب به اسلام شکل گرفتند که بابیه و بهائیه نامگذاری شدند. گرچه خاستگاه آنها در جامعهی اسلامی بود اما ارتداد از مشخصههای اصلی آنان است چرا که با طرح مسائلی مانند نبوت رهبران خود جایی برای باقی ماندن در زمرهی فرق اسلامی باقی نگذاردند.
آیا در شکلگیری فرقهی بابیه از روز اول استعمار دخالت داشت یا مجموعهی شرایط دینی سیاسی آن روز سببساز پدید آمدن آن گردید؟
ما دلیل علمی و متقنی نداریم که قبل از ادعاهای باب، استعمارگران آن روز میخواستند چنین فرقهای را بوجود آورند اما بعد از ادعای باب و اعلام عمومی مواضعش نشانههایی از دخالت استعمار به صورت گسترده مشخص است. ما هنوز دلیلی نیافتیم که استعمار در پیدایش بابیه به صورت مستقیم دخالت داشته باشد اما در خصوص نقش این قدرتهای استعماری در گسترش بابیه دلایل زیادی داریم؛ مثل دخالت منوچهرخان گرجی که آن زمان یعنی سالهای 1260 و 61 هجری قمری حاکم اصفهان بوده است. وی که ارمنی بوده و اصالتاً اهل گرجستان است تحت حمایت روسیهی تزار حاکم اصفهان میشود و در جهت منافع استعماری روسها گام بر میدارد. حمایت ایشان از علی محمد شیرازی نقطه عطف دخالت استعمار در شکلگیری و ترویج این فرقه است. از آن روزی که ایشان اعلام اعتقادات کرد سفارت روسیه حمایت از فرقهی بابیت را شروع نمود و این جریان در سالهای 1263 تا 1266 ادامه پیدا میکند تا جایی که وقتی امیرکبیر حکم ارتداد علی محمد شیرازی را اجرا میکند کنسولگری روس در تبریز نقاش میفرستد تا از این جریان اعدام نقاشی بکشد. ما در خصوص دخالت روسیه تزار به عنوان کشوری استعمارگر در گسترش فرقهی بابیه دلایل متقنی داریم. وقتی پیروان باب آشوب میکنند و سران بابیه به زندان میروند، بعد از این جریان دیگر سفارت روسیه علناً از اینها حمایت میکند و برای آزادی آنها تلاش میکند. حتی کار به جایی میرسد که شاه قاجار توسط سفارت روسیه در تهران تهدید میشود که اینها که دستگیر کردید باید جانشان سالم بماند و نباید کشته شوند.
حمایتها و پیگیریهایی که روسیهی تزار از این جریان میکرد سبب میشد بعدها در اغتشاشات و آشوبهایی که در کشور پدید میآمد استفادههای کلانی ببرد. این حوادث در منافعی همچون گرفتن بخشهایی از خاک کشورمان در قبال عهدنامههای مختلف همچون عهدنامهی ترکمنچای و جریان عهدنامه گلستان و... که برای روسها به ارمغان آمد و اغتشاشات داخلی در آن مؤثر بود، آثار خود را بر جای گذاشت.
بهائیت هم به همین نحو از حمایتهای استعمار برخوردار بود؟
فرقه بهائیت زادهی فرقهی بابیت است. بعد از فرو پاشیدن روسیهی تزاری و روی کار آمدن بولشویکها و باز شدن جا پای انگلیس در منطقه حمایت از فرقهی بابیت و در ادامهی آنها بهائیت توسط استعمارگر پیر انگلیس صورت گرفت. این جریانات را ما بیشتر پس از جنگ جهانی میبینیم؛ مخصوصاً در حمایت عباس افندی از سربازان انگلیسی در جنگ با عثمانیها در منطقه شامات که حدود دو ماه آذوقهی انگلیسیها را بهائیان تأمین میکردند و به همین خاطر بود که بعدها از طرف انگلستان نشانه نظامی به نام "نایت هو" و لقب "سر" را به عبدالبهاء میدهند. از آن تاریخ به بعد انگلستان مستقیماً در حمایت از فرقهی بابیه و بعد به مرور زمان پس از پایان یافتن تاریخ مصرف بابیه از بهائیت حمایت جدی کردند. "بابیه بهائیه" را میتوان به این فرقهای که در ابتدا تحت حمایت روسیه بود و بعدها از پشتیبانی انگلیسیها برخوردار شد نسبت داد. به مرور زمان نام بابیه را حذف و خود را بهائی نامیدند.
آیا مشترکات بابیه و بهائیت صرفاً در تأمین منافع استعمار بوده یا در عرصههای دیگر هم بهائیت استمراردهندهی مسیر بابیت بوده است؟ آیا بهائیان در حال حاضر هم پیشینهی خود را در دوران بابیه جستجو کرده و آن را به عنوان بخشی از هویت خود قبول دارند؟
بهائیان پیشینهی خود را از لحاظ اعتقادی و بسترسازی اعتقادی از باب گرفتند و اصلاً مشروعیتشان به باب باز میگردد و این ارتباط و استمرار تاریخی را قبول دارند. اگر اینها باب را پیغمبر ندانند به اصطلاح خودشان پیغمبری بهاء ثابت نمیشود و به تعبیر خودشان که ما قبول نداریم میگویند علی محمد شیرازی مبشر پیغمبر جدید یعنی بهاء بود. البته پاسخ نمیدهند که وقتی باب در کتاب بیان به صراحت گفته که در زمان ظهور من یظهره الله به عدد غیاث یا مستغثات است و معنای دیگر این کلام این است که 1500 یا 2010 سال دیگر میآید چگونه بهاء که با فاصلهی کمی از باب ادعای نبوت کرده را مصداق آن کلام باب میدانند.
هیچ وقت بابیههای واقعی منتظر ظهور من یظهره الله در آیندهای نزدیک نبودند. آنها تصورش را هم نمیکردند حدود 18 سال از بابیه نگذشته یک نفر دیگری بیاید و ادعای پیغمبری جدید بکند و کتاب جدید بیآورد و آیین باب را نسخ کند. اصلاً این انتظار را نداشته و لذا اولین درگیری فرقهای بابیه با بهائیها صورت گرفت.
بابیه در آن وقت سه گروه شدند: بابیه خالصه، بابیه ازلیه طرفدار میرزا یحیی صبح ازل و عدهای که طرفداری حسینعلی نوری را کردند که ملقب به بهاءالله بود.
دو گروه اول با گروه سوم شروع به درگیری و انشقاق کردند. لذا اینطور نبود که بهائیت خودش مستقلاً ایجاد شود بلکه ادامهی همان بابیت است. پس در پاسخ به این سؤال که آیا بهائیها بابیه را قبول دارند باید گفت که اگر قبول نداشته باشند تاریخ و بخشی از فلسفهی وجودی آنها از بین میرود. به همین خاطر است که اولین سال بهائیت همان سال 1260 یعنی همان سال آغاز ادعای باب است.
آیا در حال حاضر بابیه خالص داریم؟
بابیه خالص در نسل دوم و سومشان به تدریج از بین رفتند و کسانی که ادعا کنند و کتاب، سایت یا تجمعی داشته باشند که بگویند ما علی محمد شیرازی را به عنوان باب میدانیم همچین چیزی الآن وجود ندارد و نشانهای از آنها نیست. البته بابیه خالص به چند گروه تقسیم میشدند. یک گروهی میگفتند علی محمد فقط باب امام زمان است و هیچ سمت دیگری ندارد. گروه دیگری میگفتند باب همان همان مهدی است که اسلام خبر ظهور او را داده بود. گروه سوم میگفتند او به پیغمبری رسیده است.
در حقیقت این سه جریان که از بابیه منتج شده چون زمان حیاتشان کوتاه بوده نه توانستهاند این تقسیمبندیها را در آن روز داشته باشند و نه طرفداران این سه جریان به تدریج توانستهاند خودشان را در امتداد همین عقاید نگه دارند. دلیل بر وجود گروه اول که باب را فقط باب امام زمان میدانستند این است که در جریان آشوبهایی که انجام دادند مثل آشوبهای زنجانی، نیریز فارس و قزوین خصوصاً در آشوبی که ملا یحیی دارابی سردمدار آن آشوب بوده، اینها در زمان درگیری با نیروهای قاجار نماز جماعتشان ترک نمیشده است. یعنی نماز جماعت اسلامی اقامه میکردند و لذا آنها علی محمد شیرازی را اصلاً پیغمبر یا امام زمان نمیدانستند. علی محمد شیرازی را سیدی میدانستند که ارتباط با امام زمان علیهالسلام دارد.
اکثر بابیهای آن زمان که تن به کشته شدن و درگیری دادند و در آن جریانات شرکت کردند به عنوان حمایت از باب امام زمان به این اقدامات دست زدند و نه حمایت از پیغمبر یا شریعت جدید. اصلاً آن زمان اینها مطرح نبود و آنها نماز و روزه و سایر احکام اسلامی را برپا میداشتند.
اخیراً فعالیتهایی از سوی بابیه ازلیه بویژه در فضای اینترنت شاهد هستیم. در اینکه آیا اینها واقعاً باقیماندهی بابیه ازلیه هستند تردیدهایی وجود دارد. به هر حال افرادی منتسب به بابیه ازلیه هنوز وجود دارند.
اینها در چه کشورهایی بیشتر فعالیت دارند؟
بیشتر در کشورهای اروپایی هستند. یک فیلم مستند هم به نام "حیات خلوت خانهی من" که توسط دو جوان یهودی در فلسطین اشغالی ساخته شده و به کارهای بیتالعدل مشکوک میشوند و وارد ساختمانشان میشوند و این مسئله را پیگیری میکنند و با یک سری از بستگان باقیمانده از نسل حسینعلی نوری تماس میگیرند که مطرود بهائیهای فعلی هستند. آنها باقیماندهی آن جریانی هستند که در اختلافات اولیهی بهائیه شکل گرفتند یعنی وقتی حسینعلی نوری از دنیا رفت بنا بود طبق وصیتش این وراثت رهبری به پسرانش برسد و پسرانی داشت به نام محمدعلی و عباس افندی که عباس او را کنار زد. آنهایی که کنار زده شدند و به تدریج منزوی شدند هرچند بعدها نتوانستند قد علم کنند و کاری انجام دهند ولی مخالفتشان را با این جریان فعلی بهائیت ادامه دادند.
همچنین تعدادی از بابیهای ازلی که در قبرس بودند در نسل سوم و چهارمشان به محاجه به بهاییها میپرداختند. البته چندین کتاب از سوی ازلیها بر علیه بهائیها نوشته شد که این کتابها وجود دارد و اخیراً یکی از دانشپژوهان مرکز ادیان و مذاهب یک پایاننامه را در این رابطه دفاع کرده و بیان کرده که ازلیها چه مخالفتهایی را بر علیه بهاییها در آن 5 الی 6 کتاب انجام دادهاند.
ساختار اجرایی بهائیت چگونه اینچنین فعال در عرصههای تبلیغی حاضر میشود و با موانع اندک روبروست و از اقبال و همراهی اغلب حکومتها برخوردار است؟
دربارهی تبلیغات بهائیها سخن زیاد است. قبل از اینکه در خصوص روش تبلیغی آنها نکاتی را عرض کنم باید مسئلهای را تذکر دهم که بهائیها یک دین نیستند بلکه یک سازمان یا یک جریان و دارای تشکیلاتی همانند یک حزب هستند. به تعبیر دیگر همانند یک جریان فراماسونری و سیاسی هستند. چون یک سازمان هستند و تحت تأثیر جریان فراماسونری فعالیت میکنند مثل هر سازمان دیگر از تبلیغات و روشهای تبلیغی زیاد بهره میگیرند. آنها از همهی انواع روشهای تبلیغاتی در راستای اهدافشان کمک میگیرند.
از سوی دیگر برخی سازمانها و جریانات با حکومتها ارتباط مناسبی نداشته و لذا در روند تبلیغی خود با مشکلات عدیدهای روبرو هستند.
برای باز کردن جای پای خود مشقات فراوانی را متحمل میگردند. اما در خصوص جریان بهائیت باید گفت عمدتاً حکومتها بواسطهی نفع سیاسی که از ارتباط با بهائیت میبرند از آنها حمایت میکنند. به عبارت دیگر حکومتها به مثابه یک ابزار در مباحث سیاسی از آنها استفاده میکنند.
بهائیان هم با حمایتشان از حکومتها به آنها خدماترسانی متقابل میکنند و لذا میبینیم اینها با آزادی کامل در اکثر کشورها به تبلیغاتشان ادامه میدهند. در ارگانهای آن کشور و در بحثهای اقتصادی و فرهنگی دخالت دارند. همچنین در مسائل سیاسی بصورت غیرمستقیم ورود پیدا میکنند.
حکومت اینها را از خودشان میداند و وقتی که شرایط به این صورت باشد تبلیغاتشان گسترده و متنوع و تأثیرگذار نسبت به مخاطبان عمومی که در کشورهای مختلف و در حکومتهای گوناگون وجود دارند میگردد.
منبع: نشریه ی مرزبان نامه، شماره 3